سوخت چیزایی که بال می گیرن می رن هوا  

این که علی تا کی سالم بوده تا هجده سالگی به قول مادر.

دکتر ها درصد دیوانگی علی ما را پنجاه در صد گفته بودند پدرم همیشه می گفت:دکتر ها که اشتباه نمی کنند،دکتر ها که با ماشین حساب حساب می کنند که اشتباه نمی کنند.روز حساب که گنا هان ما را حساب می کنند ما چه رنگی می شویم پدرم می گفت که ما زرد می کنیم،روز حساب روز حساب روز حساب، با دستاش هم البته خوب بازی می کرد،نگاه کن اینطوری...   .

علی کاکای حقیقیِ من بود ما از یک پدر و مادر بودیم مادر می گفت:آن سال ها که کسی موتور هزاز نداشت علی ما داشت آن سال ها که کسی ویدیو نداشت علی ما داشت،درصد گنوغی علی ما به اوج که می رسید یعنی پنجاه تای تمام که با ماشین،حساب کرده بودند دستاشو می ذاشت بغل گوشاش چطوری چاووش خوانان چاووشی می کنند هموطوری بیست تا می گفت:ویدیو ویدیو ویدیو...تا بیست.بعد به قول خودش زیر پاهاش خالی می شد،بغضش عین هوا که می ترکد می ترکید.آخر گریه ی علی ما ایی صدا بود.ام...ام...ااام...بعد غش.

اول کار که این چیزها را می دیدیم واویلا بود به خدا،نگاه وحشتناک،ولی حالا بعد از چند مدت خدا را شکر نه داد و بیدادی راه می افته نه کسی تو خونه دست و پاش و گم می کنه،قشنگ دست و پا شو می بندیم با بند مخصوص،سفت، زانوش که خم شده،راست می کنیم،بالش مخصوص زیر سرش،یه کم آب یه کم نمک،تمام و وسلام.

مادر براش اسفند دود می کنه میگه بِرَه درد که هُند دَرمُن ،به حُکم خدا و شاه مردم، بِترکِد چِهْمِ حسود اَ نظر،اَ حسد.

مادر همیشه میگه اگه طلا ئونِ دستو خو بفروشم بی علی خو دَرْمُنْ اکنم.همه ی طلا های مادر ،چهار تا النگو تو دست راستشه که حتما باید با آب صابون درش بیاری و یه گل پدری عربی تو دماغ خنجریش .اگه برقع نزنه معلومه ،ایطوری هم نه،مال پیشتر هاست که پدر با لنج می رفت مسقط،که می رفت زنگبار.مادر یه وقت هایی سوال های عجیب و غریب هم می کرد.

(فرک بنزین سوپر با بنزین معمولی چن؟ای بپ علی)پدر می گفت:بنزین خالصه،زود آتیش می گیره.سوخت چیزاییه که بال می گیرن می رن هوا.

نزدیکای عی د بود.شب رفته بودیم به بازار روز تا قمیس و نعلینی بخریم به عی د علی،به عی د مادر ادووه ودارچین و  دازرد و تمر ،تا به عی د ما تنداز ماهی هوور راست کند،خوراک روزی که خدا زمین راست کرد روز عی د ،به قول مادر،علی ما هم وا ما بود.من وبابا و علی، هوا هم خوش ،هوای عی د چطورن ،همو طور ادووه و دارچین که گرفتیم دنبال قمیس و لعلین به علی بودیم،بازار جیغ عین روز محشر علی یهو تا نگاش به مغازه ی لوازم خانگی و به ویدیو افتاد استپ کرد.همیطور نگاه ول کن نبود.ما نگاه می کردیم به علی،علی نگاه می کرد به ویدیو،ما به علی،علی به ویدیو ،ما به علی ، علی به ویدیو رفت نزدیک نزدیکتر،بلند گفت:دلم. بعد علی گفت:نه نه،علی نگفت.علی یواااش خم شد مثل موتور،شاید هزار،هندل زد،بعد گاز دادبا دستاش،با دهانش،سوار کاکا،سوار بابا.خم شدیم ،نه نه سوار شدیم،اول نه بعد از جار و غار،سوار موتوری شدیم که زینش علی بود که باکش علی بود که فرمانش که اگزوزش که کیلومترش که جکش  علی بود.علی می رفت ما می رفتیم،علی گاز میداد ما می رفتیم.بابا وسط من و علی بود من روم نمی شد گاز بدم سرخ شده بود،عین انتر.علی مگه ول کن بود.نبود.ول کن علی،ول کن بی پدر،ول کن خاک بر سر،دهنمو سرویس کردی آبرو مو بردی بسه دیگه.نه ولی تو دلم می گفتم.موتور که داغ شد رینگ پستونش به هم چسبیدموتور افتاد ما هم افتادیم.چشمامو فشار می دادم که باز نشه نگاه ایطوری.

بعد پدر موتورو نه علی رو بلند کرد و انگشتاش که محکم گاز داده بود از هم باز کرد رو کولش گذاشت برو برو برو که برو مگه می رسیدیم.هنوز بوی عرقش تو دماغمه.

ای موتور بی پلاک ای که خدا مگه سوختتُ تموم می کرد.البته تو دلم می گفتم،ولی شنیدم شب تو بازار روز یکی که رطب می فروخت گفت:بنزینش حتما سوپر.

رسیدیم خونه مادر طبق معمول بالش مخصوص رو گذاشت زیر سرش یه کم آب یه کم نمک اسفند براش دود کرد گفت:بِرَه درد که هُند دَرمُنْ به حکم خدا وشاه مردم.

حالا کاملا معین بود که هر چه وا جان علی می کنه همین ویدیوست،معلوم نبود هیچ،دکتر ها ولی درصد گنوغی علی ما را پنجاه درصد گفته بودند.پدرم همیشه می گفت دکتر ها که اشتباه نمی کنند که دکتر ها که با ماشین حساب حساب می کنند که اشتباه نمی کنند.پدرم می گفت روز حساب که گناهان ما را حساب می کنند ما چه رنگی می شویم پدرم می گفت که ما زرد می کنیم روز حساب روز حساب روز حساب،این را وقتی فا میلی ،کسی می آمد چند بار می گفت دستاشو کله اش هم خوب تکان می داد نگاه اینطوری.

شش روز بود که به علی قرص نمی دادیم البته با اجازه ی دکتر،دکتر به پدرگفته بود اگر بی حال می کنه دهنش کف می کنه بنداز دور.از یه طرف دوستم عبدالخالق قبلا برام گفته بود تو محله ی سیا ها یکی هست که بی دوا،درمون می کنه.نگاه وا کلمه.به خدا وا کلمه.عبدالخالق قبلا بهش گفته بود که درد علی چیه،گفته بود که گه گاهی که ریپ می زنه که داغ می کنه بیست تا می گه ویدیو و باقیه قضایا.

خواب،خونش لب آب بود تو خونش یه درخت لوور بود مال پیشتر ها،که ریشه های هواییش اومده بود پایین و همینجوری رفته بود لب دریا ،آب دریا که مد می شد که پر می شدخرچنگ ها ول می اومدن تو ریشه های هواییش قشنگ می شدند بزرگ و کوچیک.

روزی که ویدیو حلال شد چند وقت بعد خرچنگ ها که حلال بودند حرام شدند.گفتند:پیشتر حلال حالا حرام.تمام والسلام.

نگاه رفتیم تو خونه ش.من و علی وعبدالخالق ،نشستیم رو حصیر،دقیقا زیر سایه ی همی لوور ریشه هاش از کنار ما رفته بود لب آب،اومد نشست کنارمون،سبزه ی قد کوتاهی بود.بعد بلند شد شیر آب که یه کمی باز بود رو بست.نعلین سواسی من و علی و کفش عبدالخالق رو بلند کرد گذاشت اون گوشه ی حصیرجفت.

گفت:در ابتدای کار انچه من کشف کرده کرده بودم تقریبا روزی چهل دقیقه بود.چای را که می خوردم دهانم را می شستم پاک.چهل دقیقه یک ریز و پی در پی فحش می دادم.بعد زیر پاهایم خالی می شد. نفسام مثل هوا که رعد و برق میزد رعدو برق میزد در خلصه ای آزاد ول می شدم،رها،سبک.

خدا را شکر صد هزار بار شکر حالا در آن واحد که فحش می دهم به این حس و حال می رسم.

امروزه درمان های زیادی هست اگر روزگاری طب کار ساز بود یا روزگاری شیمی در مانی،امروزه فحش درمانی یکی از درمان هاست.در فحش درمانی نیازی به دفتر چه بیمه و دوا و دارویی نیست.دوا و دارو کلماتند.بیا نزدیک علی،دهنت را باز کن بازتر.اُاُاُاُعلی،حد فاصل زبان کوچک و بزرگ شما خیلی کلمه کشته شده چه بویه اااااه باید بکشیمش بیرون اینجوری سرایت می کنه می زنه به دل وذهنت،الان گوشات هم چرکی شده چیزهای خوب را نمی شنوه.بگو پدر سوخته.علی گفت:پدر سوخته.ده بار بگو تا ده.علی،باید دلت حاضر باشد دلت طاهر.پدر سوخته پماد سوختنی شماست که باید به پو ست روح بکشیش آسوده شوی، راحت.روزی سه بار صبح،ظهر،شب،بعد از وضو.

من نگاهم به خرچنگهای ریشه های هوایی لوور بود ولی دست وپام پدر بسته بود وقتی گفتند پیشتر حلال حالا حرام.والسلام وگرنه.

بعد رو به علی گفت:کلیه های ادم که فحش درمانی می کنند خیلی بهتر کار می کنند.از فوائد فحش یکی این است که حرص را در آدمی می کشد.بلند شو علی.نفس عمیق بکش.گفت که نترس کلماتو اَخ کن.تُف کن.گفت:حد فاصل گلو و زبان کوچک تو ای علی خیلی کلمه دست و پا می زند حالا نفس بکش نه نه این نیست.گفت که تو چند ساله که نفس صحیح نکشیدی درست نفس بکش.

یادمه علی تا دوازده بیشعور رو خوب تُف کرد.بعد گریه.آخر گریه علی ما ایطوری بود اام ااام.

گفت از فوائد دیگر فحش یکی این است که عقیده ی آدمی را تمیز می کند و عقده را از دل می شوراند.آسوده می شوی راحت.ما سِحر شده بودیم.

ولی بعضی از حرفاش که از واکمن برای چندمین بار گوش می کنم باز هم متوجه نمی شم این حرف ها  نگاه،می گفت چه می کنند این کلمات سِحر می کنند.خیلی از کلمات زنند.باید نازشان کنیُ بعضی خاله زنکند باید اَخشان کنی تفشان کنی.بعضی از کلمات پدر سو خته اند نه که پدر سوخته باشند نه،خودشان پدر هاشان را سوزانده اند خیلی ها شلخته اند. بعضی ها دو رو،صداقت ندارند.بعضی از کلمات چماق به دستند،بد لباسند،بی شعورند.مثلا این یکی که اصلا متوجه نشده ام، فحش بنزین سوپره،بنزین سوپر که می سوزه وسیله بال می گیره میره هوا، آدمی که فحش می سوزونه بال می گیره میره هوا.

برا علی غیر از درمان زیر درخت لوور نسخه ای پیچیید عجیب برا یه هفته ،عبدالخالق گفت که حتما وضو بگیره بعد یه لیوان آب بخوره که روشن بشه.شروع کنه روزی سیصد تا در سه نوبت صد تایی فحش دادن،روز چهارم خدا شاهدِ به امام پنجم،علی دیگه غش نمی کرد فقط گه گاهی می گفت ویدیو،والسلام.

روز پنجم فقط یه بار گفت ویدیو و بعد گفت کاکا بیا.یادمه صبح نماز بود.گفتم چیه کا کا.گفت بیا بابا بیا کاکا،بابا نبود.من رفتم گفتم علی چیه گفت:هیچ خوبم فقط بیا دهنم تلخه گلوم خشکه می خواد مثل هوا بترکه.زانوش تو بغل گرفته بود عین شما ها وقتی جفتتون می میره،گفتم  بگو بیشعور.بگو پدر سوخته.گفتم وقتی  ایطوری شدی یه کم اب بخور تا روشن بشی به قول طبیب بعد خودت شروع کن.

نگاه ده روز بعد که علی عجیب و غریب خوب شد قشنگ ریشه های هوایی لور رو با چراغ و سیخ صید کردم یه کم آب ،یه کم نمک.تمام والسلام.براش آب پز کردم.نذری پخش کردم تو محله بجا زولبیا.پدر ولی نفهمید اگه می فهمید حتما می گفت که حرومه که بده که روز آخر که گناهات  را که حساب می کنند که زرد می کنی که بد بخت.

علی که حالش جون شد قصه ویدیو معین شد.گفت ویدیو تو دستم بود که خط در کمری استپ کرد،ترمز شارژ، صداش ایطوری،چند تا پریدند با دار زدند تو سرم.گردنم رو گرفتند.به گردن شما چطوری آهن می بندند.هموطوری دستامو بستند.می گفتندکه حرومه که بده فردای محشر جواب خدا را چی می دی.ای از خدا بی خبرها.وقتی به هوش اومدم از همه جا بی خبر بودم فقط می گفتم ویدیو ،ویدیو،خدا را شکر.

جرات نداشتم بهش بگم که دقیقا روزی که گفتند ویدیو پیشتر حرام،حالا حلال، مادر خودش را به اتش داد.آن هم در حمام با بنزین سوپر.ولی گفتم علی سرخ شد عین انتر نگاه ایطوری.

ویدیو که حلال شد پدر یکی از بهتریناشو خرید و اون رو به رسم پیشتر ها که حرام بود که ممنوع بود در پارچه ای سفید که ما رو یاد کفن مادر و با سرعت زیاد که ما رو یاد موتور هزار می انداخت ضفت کردو به خانه آورد.برا آبندی ویدیو به یاد مادر فیلمی که از داخل حمام گرفته بودند دیدیم با تلویزیون بیست و یک اینچ رنگی دیدیم که گوشت و پوست های مادر عین ژله وقتی زیادی سفت می شه چطوره،همو طوری با دوش حمام سفت شده بود،دیدیم که مادر طلاهای دستش را در اورده بود حتما با آب و صابون و گذاشته بود بی راه که بفروشند و علی را در مان کنند.دیدیم که بنزین سوپر بعضی از کاشی ها را بلند کرده بود وقتی مادر را درحمام خودش را با بنزین سوپر به آتش داد پدر قسم خورد،قسم خورد که حمام را خراب نمی کند با فامیل جلسه گرفتند که حمام را خوشگلش کنند سنگ نما. خاله و خالو هم که وقتی علی مریض بود هر چه پدر می گفت که زرد می کنی روز آخر و هر چه دستاشو تکون می داد تا برا درمان علی کمکی بکنند و نکردند برا حمام پیش قدم شدند هنوز گوشت و پوست های مادر در حمام کذایی هست نگاه،اونجا.پدر برای ما حمام دیگری در گوشه ی راست حیاط راست کردبا وان و دوش تلفنی.نگاه راحت می تو نستی دوش تلفنی رو نزدیک گوشت بگیری که هر چه چرک تو گوشته پاک بشه تا خوب بشنوی،قشنگ می شد یک ضرب خودت رو تو وان به آب بزنی ،طاهر بشی آماده بهشت زهرا.

پنج شنبه های عزیز که علی و پدر می رن بهشت زهرا من از در بسته می رم تو حموم.روبروی دوش نه روبروی مادر میرم قنوت نه که قنوت یه جوری دستامو می گیرم جلو روم که گریه هامو نبینه نگاه ایطوری میگم مادر می خوام ادویه و دازرد  و دارچین و تمر بگیرم تا برای ما تنداز ماهی هوور راست کنی خوراک روزی که خدا زمین راست کرد روز عید ،بعد میگم ربنا آتنا،مُم ای مُم ،مُمی،نگاه ای مُم دور سرت بگردم مادر.

پدر هم گاهی از در بسته میاد تو میره رکوع.نه که رکوع یه جوری خم میشه که گریه هاشُ نبینه اول میگه احوال مادر علی چطورن؟شاا...خوش خواب قیامت بشی.بحق چهارده معصوم پاک.بحق خضر زندَه.بحق الیاس پرندَه.بعد میگه بنزین سوپر سوخت چیزهایه که بال می گیرن می رن هوا.ایدفعه با دستاش خوب بازی نمی کنه،دستاش بی حاله.

خیلی، خیلی ها نگاه خیلی خیلی ها میگن شما سگ ها حیوون وفاداری هستین ایی جای زمین مادرمه همی جا،می دونی چقدر تنداز ماهی هوور خورده شیره اش داده به من به علی ،مادر حقیقیمه.صدای آب میشنوی؟صبح نمازه دیگه آب داره مد میشه میاد بالا شبای چهارده آب میاد همی جای پای قبرا،اگه زیاد بیاد بالا،قبرستونو آب می بره زیر آب باید فاتحه بخونی،خوبه دیگه کسی نمی بینه خیالت راحته.

نکنه کاکات ویدیو تو دستش بود؟نه تو دستش بود.نه بگو.راست بگو بی شعور ،راست بگو نفهم،باید هم دیوونه میشد کسی که ویدیو رو تو دستش می گیره تو روز روشن .حتما هم توی پارچه ی سفید .نه سگ احمق،نه سگ خرفت.سگ لا مذهب،سگ لمپن،چاقو کش چماق بدست دو رو.خائن کلک زن،تو صداقت نداری،سگ شلخته ی بد لباس از خدا بی خبر،تو نمی فهمی که این پارچه ی سفید کفنِ،با این پارچه آدمو می فرستن پیش خدا،تحویل جای اولش می دن.نه، که خرچنگ می کاری؟چیز حروم پرورش می دی؟اون ریشه های هواییتو می بریمو ما،می خشکنیم ما،خرچنگاتو می کشیم ما،نگو خودشون از دریا میان بالا بی شعور،دریا رو هم خشک می کنیم ما،نه نه نه نه می خوای با هم کار کنیم باهم نون می خوریم صید خرچنگ تو چراغ می زنی که نبینن و واق واق می کنی تو سگی دیگه همه می ترسن من با سیخ می زنم تو چشمشون پَ چراغُ واق واق از تو سیخ و کشتن از من،چطوره؟نصف نصف،حرف بزن.احتمالا خیلی کلمه تو دهنت فاسد شده.می کشیمش بیرون.اینجوری سرایت می کنه می زنه به دل و ذهنت.نه ااااه راحت شدم،آخش آخش آخش،بیا یه کم پوزتو بکش به سرم ،سرم درده آره همیطوری.بیا آب بخور.نکنه مادرت اینجا دفنه.

ناراحت نشو ناراحت نشو ناز ناز خودم براش الحمد می خونم.خودم براش قل هو ا... از بر می خونم.ایشاا... میاد تو هم مثل ویدیو که حروم بود که نجس بود پاک می شی خوشگل می شی .تا گفتن سگ نجس نیست پاکه یه بند مخصوص می گیرم عین مال علی می بندمت در حموم.نه نه اصلا نمی بندمت آزاد آزاد آزاااااد در حموم تا اگه  کسی اومد حموم رو خراب کنه پاچه اش رو بگیری.واق واق کنی الان ولی واق واق نکن نمی خوام کسی منو با این سرو وضع تو قبرستون ببینه .خرچنگ می خوری؟اگه می خوری می رم از ریشه های هوایی صید می کنم برات میارم با زولبیا بخور.یه لقمه خرچنگ یه لقمه زولبیا.فقط باید یه جایی ضفت بشی کسی نبینه.نگاه پشت اون حموم،پشت اون،بارگاه خوبه.اونجا هر کاری کنی نمی بینن.

منم دستامو می زارم بغل گوشام،چطوری چاوش خانان چاوشی می کنند .میگم مُم ای مُم،مُمی نگاه ای مادرم،ادویه دازرد،دارچین و تمر از من،شیره ی جان از تو.

بعد زیر پاهام خالی میشه.این جای زمین مادرمه همی جا. علی کاکای حقیقیِ من بود،ما از یک پدر و مادر بودیم.

                                                                                       

نظرات 2 + ارسال نظر
اپی یکشنبه 29 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 01:47 ق.ظ http://api-nowrozi.blogsky.com/

این داستان را خیلی دوست دارم.وقتی می خواندم.صدای تو را ناخودآگاه مرور می کردم.

قبلاْ گفته ام: این داستان یعنی سئوریالیسم.تصاویر زیبا و گاهی ترسناک این داستان از ناپیدای انسان می گوید.برای همین هم تاثیر می گذارد.

خوشحالم از اینکه ارتباط خوبی با داستان بر قرار اتکرد.ممنون از نظرت

سیما یکشنبه 23 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 11:56 ب.ظ http://www.stara,blogsky.com

وای عقیل من تو رو نمیشناختم ولی تو چی کار کردی شاهکاری؟

خوب شد شناختمت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد